- خیلی راه ه.
- میدونم؛
-چی کار کنیم؟
-اگر خط اومد میریم، اگر شیر اومد میمونیم.
-باشه.
[سکه میندازیم]
[خط میآد]
رفتیم و راه طولانی و طاقتفرسا را آغاز کردیم. راستش اونموقع مهم نبود چی میاومد، حتی اگر هم قرار بود هزار دفعه سکه بندازیم و هر هزار دفعه پشت سرهم شیر میاومد، باز هم میرفتیم. با اینکه سخت بود، با اینکه طولانی بود، با اینکه به جایی ممکن بود نرسیم، ولی باز هم با قطعیتی که میشه گفت تا حدی احمقانه و بلندپروازنه بود میرفتیم. چشم های ما با شیر غریبه بود، حتی اگر هر هم سکه دورویاش شیر بود ما خط میپنداشتیم و میرفتیم. این نگاه ما بود که به سکه معنی میداد.
ختم کلام.