- میدونی خیلیهایی که میشناسم تا یک جایی بالارفتن و بعدش به طرز باورنکردنی ول کردن، انگار یک چیزی از دستشان در رفت و همین طور سقوط سقوط سقوط..
-اطراف من هم کم نیستن.
- "دیگری" خیلی جاهطلب بود، خیلی. ولی نمیدانم چی شد یکدفعهای ول کرد. یعنی یکدفعهای بخاطر ترس یا چیزی که آخرش متوجه نشدم دور شد،
-از چی؟
-از هدف هاش از زندگیش بدتر از همه، از خودش.
خدا "دیگری" را بیامرزد. عزیز بود، سختی کشید. خیلی سختی کشید؛ زندگی غمانگیزی داشت. تویی که داری میخونی خدا اموات عزیزان و دوستانت را بیامرزد.
ختم کلام برای دومین جمعه سال.