شرح آقای دکتر عزیز

-آقای دکتر شما سال‌هاست که فقط همین میز و همین صندلی را دارید، خسته کننده نیست؟ بیش از بیست سال نشده؟

-من به همین دو فقط نیاز دارم! تا صد سال دیگر هم برایم کافی اند! 

-همم. عجب. یعنی چیزی دیگری علاوه بر این ها نیاز نداشتید تا شما را ارضا کند؟

-از موقعی که به یاد دارم فقط همین دو برایم کافی بودند.

-شما از خیلی چیزها گذشتید، با توجه به استعداد هایتان که بنده متوجه شدم شما می‌توانستید ادیب یا مهندس موفقی هم بشوید؟

-درسته، در آن شکی نیست که اگر در هر چیزی دیگری می‌رفتم باز هم موفق می‌شدم ولی این ها چیزهایی نبودند که از زندگی می‌خواستم.

-پس شما چی می‌خواستید؟

-یک چیزی که هر چیز دیگری نسبت به آن هیچند.


[به میز و صندلی اشاره میکنه] 


[هر دومون به وضعیت پیش اومده می‌خندیم]



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.