تصحیح می‌کنم. 

مرگ یک فروشنده 

به هیچ وجه مرگ با شکوهی نیست.

هولدن

- نوشتن هولدن یک اشتباه بود.

-چرا این فکرو می کنی؟

- ببین هولدن و داستانش جیکار کرد؟ منو ببین، من یک زندگی عادی دیگر نمی توانم داشته باشم، شهرت همه چیز را از دستم کشید بیرون، هر چقدر هم که می خواهم ازش فرار کنم.. ولی... این نوشتن.. این نوشتن لعنتی، همین باعث شده که فرزاندانم زجر می کشند... چرا نمی توانم یک زندگی عادی داشته باشم؟ چرا؟


و  به خانه اش برگشت تا به نوشتن ادامه دهد.

توصیه

برایتان "نه" شنیدن بسیار زیاد( در حدی که به مکالمه ی روزانه تبدیل شود) تجویز می‌کنم. تا حس اعصاب خوردی و بی رمقی هر روز تجدید شود! تا بعدش ارزش اون روزهای آرام را بدانید.