باز هم بی مقدمه

فقط از روزی می ترسم که بگم، زندگی در دستم نیست...



نظرات 1 + ارسال نظر

خوش به حال باد

گونه هایت را لمس می کند

و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

کاش مرا باد می آفریدند

تو را برگ درختی خلق می کردند؛

عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.