من و" یار"و

داستان دو قسمت دارد: 

صبح پاشدم، چکمه ام را واکس زدم - در نزدیکترین مرحله به ناموس شدن است - در خیابان، هدفون به گوش، متوجه شدم کسی صدایم زد. 

گفت پس چه شد؟ 

گفتم نشد.

منم تمام روز به این فکر بودم که چه شد که نشد. 

شاید پرتقالهای خونه ام  به اندازه کافی بزرگ نبودن. ولی ما که درخت پرتقالی نداشتیم؟ 





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.